آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان
|
ساحل دل
برچسب:, :: :: نويسنده : saheledel
در پهنه دشت رهنوردی پیداست وندر پی آن قافله، گردی پیداست فریاد زدم- "دوباره دیداری هست؟" در چشم ستاره اشک سردی پیداست برچسب:, :: :: نويسنده : saheledel
نیمه شب ، از ناله مرغی که در ژرفای ظلمت بال و پر می زد ز جا جستم ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور می آمد
لحظه ای در بهت بنشستم ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور می آمد
ماه غمگین ابر سنگین خانه در غربت ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور می آمد لحظه هایی شهر سرشار از صدای ناله مرغان زخمی شد اوج این موسیقی غمناک ، در افلاک ، می پیچید !
مانده بودم سخت در حیرت که آیا هیچ کاری می توانستم ؟
آسمان ، هستی ، خدا ، شب ، برگ ها چیزی نمی گفتند آه در هر خانه این شهر، مادران با گریه می خفتند ، دانستم ! برچسب:, :: :: نويسنده : saheledel
این دفتر دانایی، این طرفه ره آورد،
برچسب:, :: :: نويسنده : saheledel
ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا نرم باز آمد و بگرفت در آغوش مرا گفت:خاموش درین جا چه نشستی؟" گفتم: بوی محبوبه ی شب می برد از هوش مرا! بوی محبوبه شب، بوی جنون پرور عشق وه، چه جادوست که از هوش برد بوش مرا بوی محبوبه ی شب، نغمه ی چنگی است لطیف که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا بوی محبوبه ی شب همچو شرابی گیراست مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا بوی محبوبه ی شب جلوه ی جادویی اوست آن که کرده ست به یکباره فراموش مرا برچسب:, :: :: نويسنده : saheledel
هر روز اگر یک بوسه مهمان تو باشم عمری به شیرینی غزل خوان تو باشم با من اگر پیمان نگه داری به یاری من تا نفس دارم به پیمان تو باشم عشق تو شد فرمانروای هستی من تا هر چه فرمایی به فرمان تو باشم گر در تو حیران مانده ام بر من ببخشای من دوست می دارم که حیران تو باشم حیران چشمان تو بودن رستگاری است بگذار تا حیران چشمان تو باشم
|
|||||||||||||||||
|